بیوگرافی فرشته حسینی بازیگر زیبای افغانی در ایران +ازدواج و زندگی شخصی

RSS feed.

بیوگرافی فرشته حسینی بازیگر زیبای افغانی در ایران +ازدواج و زندگی شخصی

فرشته حسینی بازیگر مهاجر افغان در ایران است، وی با بازی در فیلم برادران محمودی توانست جایزه بهترین بازیگر نقش اول مراکش را ازآن خود کند و این آغازی بود برای شهرت وی. فرشته حسینی بازیگر جوان و محبوب افغان در ایران است، او شروع بسیار خوبی در بازیگری داشت و به سرعت مورد توجه قرار گرفت.

فرشته حسینی با بازی در فیلم رفتن به کارگردانی نوید محمودی توانست جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره مراکش را ازآن خود کند.فیلم سینمایی «رفتن» ساخته‌ برادران محمودی با فیلم‌نامه‌ای از جمشید محمودی، کارگردانی نوید محمودی و تهیه‌کنندگی جمشید محمودی کاری مشترک از ایران و افغانستان اسـت که در آن بازیگرانی چون رضا احمدی، فرشته حسینی، بهرنگ علوی، نازنین بیاتی، مسعود میرطاهری، افشین اخلاقی، سیناسهیلی، محفوظ محمودی و شمس لنگرودی ایفای نقش کردند.

فرشته حسینی زادۀ سال 1376 در ایران است، خانواده او از مهاجرین افغان در ایران هستند، فرشته با شرکت در دوره های بازیگری مختلف توانست به این عرصه وارد شود و خوش بدرخشد. در ادامه گفت و گویی با این بازیگر جوان و خوش آتیه افغان رابا هم می خوانیم.



ابتدا خودتون رو معرفی کنید و بگویید با توجه به محدودیت‌هایی که دختران افغانستانی با آن مواجهند چطور وارد عرصه سینما شدید؟

سال 1376 در ایران متولد شدم و 10 سال است با شرکت در دوره‌های آزاد آموزش بازیگری زیر نظر اساتیدی چون «اصغر محبی»، «آقای رحمانیان» و «خانم نصیرپور» وارد رشته بازیگری شدم. فعالیت‌های نمایشیم را از همان دوره ابتدایی شروع کردم و اولین کارم را سال چهارم ابتدایی کارگردانی کردم که توانست در سطح استان تهران مقام دوم رابه خود اختصاص دهد و بعد ازآن بود که کارگردان‌های ایرانی توصیه کردند که این رشته رابه صورت تخصصی دنبال کنم. من هم علی‌رغم مخالفت‌هایی که از سمت خانواده وجود داشت این رشته را ادامه دادم.



* بنظر شما دختران مهاجر برای ورود به این رشته چه مشکلاتی را پیش رو دارند؟

بزرگ ترین مشکل بر سر راه دختران مهاجر برای ورود به عرصه فرهنگی و سینما مخالفت‌های خانواده است که بدلیل عدم شناخت و به تبع آن بی‌اعتمادی به آن گونه فضاها صورت می‌گیرد که درواقع می‌توان بعنوان بزرگ ترین سد بر سر راه دختران مهاجر ازآن یاد کرد.

از دیگر سو محدودیت‌های کاری سینمای کشور ایران برای فعالیت یک دختر افغانستانی است که از این منظر معتقدم اگر دختران و پسران ما خوب تلاش کنند می‌توانند دوستان ایرانی را برای فعالیتشان متقاعد کنند که خود من نمونه بارز این مدعا هستم.



صحنه تئاتر همراه با اشکان خطیبی

* تا کنون در چند اثر نمایشی حضور داشته‌اید؟

من به خاطر حساسیت‌های خانواده کار خودم را از تئاتر و نمایش شروع کردم و از ۹ تا ۱۲ سالگی بیشتر تئاترهای موزیکال و فرم بازی می کردم بعد ازآن هم در نمایش‌هایی مانند «دوسیه»، «شازده کوچولو»، «من ماهی سیاه کوچولو هستم» حضور داشتم و یک نمایش با عنوان «جنبش مبارزه علیه خشونت زنان» هم بود که اولین گروه نمایشی در تهران بودیم که هم زمان با ۶۰ کشور دیگر این نمایش را اجرا کردیم.

البته من درکنار تئاتر در فیلم‌های سینمایی و مستندی هم بازی کرده‌ام که ازآن جمله «من یک بازیگر شادم» ساخته بانو سامره رضایی، «رفتن» ساخته نوید محمودی است و همچنین در تعدادی فیلم کوتاه هم ایفای نقش کردم.

* در مورد راه‌یابی فیلم رفتن به اسکار بگویید؟

فیلم رفتن برای شرکت در اسکار معرفی شده و باید ببینیم نظر کارشناسان دراین زمینه چه خواهد. راهیابی به اسکار برایم بسیار با اهمیت است به طوری‌که مجموعه کاملی از ویدئوهای این جشنواره درسال‌های پیش را در منزل نگه داری می‌کنم. حضور دراین جشنواره همیشه از آرزوهایم بوده و این را بارها به مادرم گفته بودم. وقتی که آقای محمودی به من خبر دادند که رفتن نامزد اسکار شده از خوشحالی باورم نمی‌شد؛ بسیار حس خوب و خوشایندی بود خوشحالم که توانسته‌ام کاری برای زنده کردن نام کشورم افغانستان در سطح جهان انجام دهم.



فرشته حسینی و برادران محمودی

* در مراحل تولید رفتن با چه مشکلاتی مواجه بودید؟

فضایی که در روزهای تولید بر گروه حاکم بود بسیار دوستانه بود. طبق معمول در تولید هر کار چه در میان دوستان ایرانی و چه گروه‌های افغانستانی یکسری مشکلات و اختلاف سلیقه‌ها وجوددارد که کار را سخت می‌کند اما باید به جرأت بگویم که ما در مراحل ساخت فیلم رفتن با مشکلی مواجه نبودیم و فضا بسیار دوستانه و صمیمی پیش رفت. برای مثال ما همیشه سر صحنه از غذا های آماده استفاده می‌کردیم،

اما یک روز سر فیلمبرداری که لوکیشن آن یک ساختمان نیمه کاره بود، آقای محمودی با یک دیزی آبگوشت سر صحنه آمدند و این حرکتشان باعث شد فضای کار متفاوت شده و یک جو دوستانه حاکم شود ودر یک جمع دوستانه آن غذا را خوردیم که جای دوستان خالی بود.

* آیا در طول زندگی به بازگشت به افغانستان اندیشیده‌اید؟

بله! واقعیتش اوایل می‌خواستم به افغانستان برگردم ودر آنجا فعالیت کنم، اما بدلیل یکسری مسائل که خودم تجربه کردم فعلاً تصمیمم عوض شده چرا که هنوز شرایط فعالیت را در داخل افغانستان مهیا نمی‌بینم. شاید باورتان نشود که دوستان از داخل افغانستان بیشتر از هر جای دیگر برایم مانع تراشی کرده‌اند.



و کلام آخر

زمانی از زندگی بود که دچار افسردگی شدید بودم به طوری‌که گمان می‌کردم هرچه تلاش می‌کنم پیشرفتی برای من وجود ندارد و این حس بسیار بدی رابه من تلقین می‌کرد. اما حضور دوستانم و دلگرمی‌های آن ها به من انگیزه دوباره داد. آن ها به من گفتند تو باید فرشته نجات دختران افغانستان باشی و همین انگیزه‌ای شد برای ادامه فعالیتم. دوستانم معتقد بودند مردم افغانستان تنها مانده‌ و آرزوهایشان را کشته‌اند

و تو باید الگویی برای دختران افغانستانی باشی و آرزوهایشان را در دلشان زنده کنی. این حرف‌ها تأثیر شگرفی روی من گذاشت چنانچه دیگر از کار کردن خسته نمی‌شوم. من از خانواده‌های افغانستانی تقاضا دارم رویاهای فرزندانشان را نکشند و بگذارند دخترانشان برای خود رویا و آرزو داشته باشند.



فرشته حسینی در کابل

فرشته حسینی، بازیگر فیلم «رفتن» است. او در غربت زاده ودر آن‌جا بزرگ شده است. فرشته حسینی اینروزها در کابل به ‌سر می‌برد و برای اولین‌بار، زنده‌گی در وطنش را تجربه می‌کند. او از آمدن به‌ میهن خوشحال است و حس عجیبی وی را در بر گرفته است. فرشته دوستانی در کابل پیدا کرده و همراه‌ آن‌ها به مکان‌های تاریخی، فرهنگی و دیدنی شهر می‌رود و عکس‌های یادگاری می‌گیرد تا این‌گونه اندکی از درد و رنج مهاجرت را از یاد ببرد.

فیلم «رفتن» ۱۳۹۵، ساخته‌ی برادران محمودی «نوید و جمشید محمودی، سینماگران افغان در ایران» است، فرشته حسینی نقش بازیگر اصلی این فیلم را بازی کرده است. «رفتن» فیلمی با محتوای مهاجرت است، این فیلم هنگامی که مهاجرت افغان‌ها‌ برای رسیدن به زنده‌گی‌ای بهتر، به اوجش رسیده بود ساخته شده است. فیلم رفتن محصول مشترک ایران و افغانستان است.



داستان این فیلم در مورد دو جوان با نام‌های نبی و فرشته است. آن‌ها هم‌دیگر را دوست دارند، می‌خواهند ازدواج کنند، اما خانواده‌های‌شان با این ازدواج موافقت نمی‌کنند. نبی از افغانستان به ایران می‌رود، جاییکه فرشته شش سال پیش آن‌جا رفته است. آن‌ها می‌خواهند برای ساختن زنده‌گی بهتر به اروپا بروند…

این فیلم در منطقه‌ی خاوران تهران فیلم‌برداری شده و قصه دو جوان از صبح تا شب رابه تصویر کشیده است. فیلم رفتن توانست در فستیوال «بوسان» در کوریای جنوبی، جایزه‌ی هیأت داوران ودر جشنوارۀ فیلم بین‌ المللی مراکش جایزه بهترین بازی‌گر زن -که نقش آنرا فرشته حسینی بازی کرده بود- را ازآن خود سازد.

برادران محمودی پیش از این، فیلمی‌ به نام «چند متر مکعب عشق» ساخته بودند. فیلمی که در میان فرهنگیان و سینماگران با استقبال خوب رو‌به‌رو شد. چند متر مکعب عشق نیز در باره‌ی زنده‌گی مهاجران افغان در ایران است.

فرشته حسینی این بازی‌گر ۲۰ ساله، دوهفته اـت در کابل به سر می‌برد، ذوق‌زده، به هر طرف با کنجکاوی نگاه می‌کند، از دیدن مکان‌های شیک و لوکس و از خنده‌های کودکانی که راهی مکتب هستند خوشحال می‌شود.

او لهجه‌ی کابلی را تازه فرا می‌گیرد و تلاش می‌کند با همین لهجه گپ بزند، احتمالاً این لهجه را دوست دارد: «من چیزهایی مثل جنگ را همیشه از کشورم شنیده بودم. فکر می‌کردم وقتی پای خود رابه افغانستان بگذارم با جنگ و بمب رو‌به‌رو می‌شوم، اما اصلاً این‌گونه نبود. افغانستان خیلی جاهای زیبا دارد، چه در هرات و چه در کابل. من جاهای خیلی قشنگ کابل مثل باغ بابر، باغ بالا، کارته سخی و دارالامان را دیدم. اینها برایم خاطره شده‌اند.



دلم نمی‌شود بروم، پروازم را برای چند روز به تأخیر انداختم. اینروزها بودن در میهن چون ما مهاجر بودیم، تجربه‌اش نکردیم، یک عزت ‌نفس بیشتر به آدم می‌دهد. یک آسایش است.»فرشته حسینی، بیش‌تر از اینکه بازیگر سینما باشد، بازیگر تیاتر است. او از سن ده ساله‌گی رو به تیاتر آورد. فرشته در باره‌ی اینکه چگونه به تیاتر و سینما علاقه‌مند شده است، گفت: «وقتی‌که در مکتب درس می‌خواندم، تیاتر را زیاد دوست داشتم.

کارهای فرهنگی را دوست داشتم انجام بدهم، سرپرست گروه سرود مکتب و گروه تیاتر بودم. در مسابقات فرهنگی و هنری در همان منطقه، کار ما همیشه اول می‌شد. از همان چیزهای خیلی کوچک کوچک علاقه‌ ام به تیاتر شروع شد و دیدم که نمی‌توانم بکار دیگر مشغول شوم. از ده ساله‌گی نزد استادان ایرانی، تیاتر را فرا گرفتم.»

او نخست در تیاتر دربخش «فورم» «کار با بدن و موسیقی» کار می‌کرده است ودر این زمینه اجراهای متفاوت داشته است. فاطمه در اجراهای «خیبرشکن»، «بلبل‌ها»، «گل‌های خندان»، «سینمای من»، «خشونت علیه زنان»، «ماهی سیاهی کوچولو» و «شازده کوچولو» نقش ایفا کرده است. بانو حسینی اکنون نیز دو تیاتر در حال تمرین دارد که در یکی ازآن‌ها نقش اصلی را دارد که به صورت مونولوگ است. او به‌طور آزاد سه سال رشته تیاتر را آموزش دیده است.



فرشته حسینی در جشنواره فیلم مراکش

فرشته حسینی درسال ۱۳۷۶ در ایران تولد شده است. او در باره زنده‌گی دور از کشور می‌گوید: «زنده‌گی در مهاجرت سختی‌های خودرا دارد، آن‌هم در ایران به‌ خاطر مدارک‌‌تان که می‌خواهید به‌گونه قانونی زنده‌گی کنید. در گذشته برای افغان‌ها تحصیل خیلی سخت بود، اکنون بهتر شده است. در مناطقی که مردم‌شان از لحاظ فرهنگی ضعیف هستند، گاه‌گاهی تحقیرها را در نگاه و حرف‌های‌شان احساس می‌کنیم.

با وجودی‌ که در آن‌جا متولد شدم، شدید احساس مهاجربودن برایم دست می‌دهد، اگر دریک کشور دیگر متولد می‌شدم، حتما شهروند آن‌جا محسوب می‌شدم، یکسری چیزهای خوب به من اختصاص داده می‌شد. در ایران مهاجرین افغان نمی‌توانند خانه و موتر بخرند، نمی‌توانند گواهی‌نامه و حتا یک سیم‌کارت به‌ نام خود داشته باشند.

این بازیگر افغان در ایران، ۵ سال پیش، صاحب گوشی مبایل می‌شود، تصمیم می‌گیرد سیم‌کارتی به‌نام خودش بخرد، وقتی به فروشنده مراجعه می‌کند، فروشنده‌های سیم‌کارت می‌گویند که نمی‌توانند به افغان‌ها سیم‌کارت بفروشند و این اجازه را ندارند. خانم حسینی در باره این ماجرا گفت: «وقتی‌ می‌خواستم سیم‌کارت بخرم،

رفتم و گفتند که شما افغان هستید، ما به افغان‌ها نمی‌توانیم سیم‌کارت بفروشیم. من وادار شدم به یکی از دوستان ایرانی‌ام به نام مریم، این موضوع را بگویم و از او خواستم تا به‌نام خودش یک سیم‌کارت برایم بخرد و او اینکار را کرد.»



هنگامی که بانو حسینی‌ در جشنواره مراکش دعوت می‌شود، وادار می‌شود که کارت اقامت موقتی‌اش را «کارت آمایش» تحویل بدهد و گذرنامه افغانستانی بگیرد. به‌تازه‌گی فرشته حسینی با گذرنامه، یک سیم‌کارت دیگر به‌نام خودش خریده است.

بانو حسینی از سختی‌های مکتب در ایران در صحبت‌هایش گفت: «وقتی‌که در دوران ابتدایی بودم، می‌خواستیم برای ثبت نام برویم. بسیار با ما با لحن بدی گپ می‌زدند. به مادرم می‌گفت که برای افغان‌ها مجوز نیامده است

و بروید فلان روز بیایید. باز همان روز می‌رفتیم می‌گفتند که جا نداریم.» امسال وزارت آموزش و پرورش ایران، اکثر کودکان افغان، چه آن‌هایی که مدرک دارند و چه آن‌هایی که ندارند، در مکتب نام‌نویسی کرده‌اند.

فرشته حسینی شش خواهر و یک برادر دارد. پدر و مادرش سی سال پیش، بدلیل جنگ، کشور را ترک می‌کنند. آن‌ها اول به پاکستان مهاجر می‌شوند و مدتی آن‌جا زنده‌گی می‌کنند، سپس به ایران می‌روند. اوایل به‌خصوص در زمان کودکی فرشته، این خانواده در ایران زنده‌گی سختی را تجربه کرده‌اند.



فرشته حسینی زمانی‌که کودک و دانش‌آموز بوده است، به‌خاطر هزینه‌ی مکتب وادار می‌شود که بعد از چاشت‌ها تا دیر وقت شب، دریک گارگاه خیاطی کار کند. او می‌گوید، آن روزها را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کند، روزهایی که از خسته‌گی زیاد، روی چرخ خیاطی خواب می‌رفته است.

فرشته این تجربه‌های زنده‌گی‌اش را توأم با خنده و افسوس تکرار می‌کند: «فکر می‌کنم انسان قوی‌ای هستم. چون درخانواده‌ای که من بزرگ شدم، ما شش خواهر و یک برادر بودیم، زنده‌گی ما بسیار سخت بود.

ما در مدرسه باید پول زیاد پرداخت می‌کردیم. من از کودکی ودر یک کارگاه خیاطی کار می‌کردم، پولی که به دست می‌آوردم رابه مکتب می‌دادم. وقتی که دلم می‌خواست تیاتر بروم، باز بیشتر کار می‌کردم تا پول تیاتر را هم جمع کنم.

می‌فهمید من آن‌قدر مانده می‌شدم، سرکار روی چرخ خواب می‌رفتم. دوران سختی داشتیم. من دوست ندارم خانواده‌ام در ایران در سطح پایین زنده‌گی کنند. من تحقیرها و گریه‌های خواهرانم را نمی‌توانم فراموش کنم.»



فرشته حسینی امسال مشغول ساخت دو تیاتر و یک فیلم سینمایی به نام «شکستن هم‌زمان بیست استخوان- کارگردان جمشید محمودی» بوده است. این فیلم امسال در جشنواره «فجر» در ایران به نمایش در می‌آید. او هم‌چنان قرار است که در فیلمی به‌نام «کوچ» با کارگردانی مرتضی فرش‌باف همکاری کند.

فیلم رفتن با کارگردانی برادران محمودی یکبار دیگر وضعیت مهاجرین رابه تصویر کشیده است. بر اساس گزارش‌های وزارت امور مهاجرین و عودت‌ کننده‌گان افغانستان ۸۳۹ هزار و ۹۱۲ نفر دارای کارت آمایش، ۳۰ هزار نفر دارای سند طویل‌المدت، ۴۵۰ هزار دارای گذرنامه کوتاه‌مدت دست‌ نویس و ۷۴۴ هزار و ۲۷۲ نفر فاقد مدرک‌ در ایران ساکن هستند.

مهاجرین افغان در ایران در وضعیت بدی قراردارند و اکثر آن‌ها به شغل‌های شاق مصروف اند و هر از گاهی در خیابان و کوچه‌ها مورد تحقیر و حرف‌های نیش‌دار قرار می‌گیرند.



خانم حسینی نیز شاهد این تحقیرها بر افغان‌های مهاجر بوده است. او می‌گوید: «مهاجرین افغان به‌خصوص طبقه فقیر شان، وضعیت خوب ندارند در کوچه‌و‌پس کوچه از سوی برخی‌ها مورد تحقیر قرار می‌گیرند. اما جامعه‌ی فرهنگی و سینمایی ایران این دغدغه‌ها را ندارند و من به ‌اسانی همراه آن‌ها کار می‌کنم.

فرشته حسینی قصد دارد وقتی‌که فیلم‌برداری فیلم «کوچ» تمام شود، دوباره به افغانستان برگردد و اینبار با دل سیر از دیدن کابل لذت ببرد و با سینماگران افغان بیشتر آشنا شود.

























عکس های داغ فرشته حسینی بازیگر افغان



فرشته حسینی بازیگر افغان



زندگی خصوصی فرشته حسینی بازیگر دو رگه ایرانی افغانی



همه چیز درباره فرشته حسینی



بیوگرافی و عکس های فرشته حسینی بازیگر زیبای ایرانی افغانی



بیوگرافی فرشته حسینی بازیگر زیبای افغانی در ایران +ازدواج و زندگی شخصی

بازیگر خوش اندام و زیبا در 54 سالگی باردار شد +عکس

RSS feed.

بازیگر خوش اندام و زیبا در 54 سالگی باردار شد +عکس

خانم بریگیته نیلسن، همسر قبلی آقای سیلوستر استالونه مشهور، در این سن کمی رو به بالا خبر از باردار دار شدن خودش داده، این بازیگر مشهور اهل کشور دانمارک است. به علاوه این زن مشهور بلندقدترین زن در بین بازیگران است! این مدل و بازیگر دانمارکی که در 54 سالگی باردار شد در فیلم‌هایی مه چون: راکی 4 کبرا و پلیس بورلی هیلز دو نقش آفرینی کرده است.



بازیگر بلند قد دانمارکی

این بازیگر 54 ساله که برای پنجمین بار با مردی که 15 سال از خودش کوچکتر است ازدواج کرده، در خبری داغ نوشته در این سن و سال باردار است.



معروفترین همسر کانی نیلسن، سیلوستر استالونه بازیگر مطرح هالیوود است که این دو سال 1987 پس از تنها دو سال زندگی از هم جدا شدند.بریگیته نیلسن یکی از قدبلندترین بازیگران زن تاریخ هالیوود است.

بیوگرافی و تصاویر خانوادگی سیلوستر استالونه + ماجرای اذیت جنسی

سیلوستر استالونه با نام کامل سیلوستر گاردنزیو استالونه در 6 ژوئیه 1946 در نیویورک سیتی، ایالات امریکا متولد شد. پدرش فرانک استالونه آرایشگر و مادرش جکی لابوفیش رقاص بودند. او یک برادر کوچک به نام فرانک استالونه دارد که بازیگر و موسیقیدان است.



قد او 177 سانتیمتر است.

فیلمهای سیلوستر استالونه

از جمله فیلمهای او می توان به فیلمهای راکی 1 و 2 و 3 و 4 و 5، بی مصرف های 1 و 2 و 3 درکنار آرنولد شوارتزنگر، جیسون استاتهام و بروس ویلیس و رمبو 1 و 2 و 3 اشاره کرد. از دیگر فیلمهای او می توان مسابقه مرگ، نخستین خون، زندان و راکی بالبوآ و نقشه فرار را نام برد.



سیلوستر استالونه و همسرش

او به صورت حرفه ای نقاشی می کشد و تا کنون چندین بار نمایشگاه نقاشی برگزار کرده است. سیلوستر استالونه درسال 1974 با ساشا چاک ازدواج کرد، حاصل این ازدواج دو پسر به نام های سیج و سرجو می باشد، این دو درسال 1985 از هم جدا شدند. او درسال 1985 با بریگیته نیلسن ازدواج کرد ولی این دو درسال 1987 از هم جدا شدند.



سیلوستر استالونه

همسر سوم استالونه جنیفر فلیون یک مدل است که درسال 1997 باهم ازدواج کردند، حاصل این ازدواج سه فرزند دختر به نام‌های سوفیا، سیستن و اسکارلت هستند. به‌دلیل فعالیت‌های بدنی در فیلم‌ ها و اصرار سیلوستر به انجام همه ی بدلکاری‌ های نقشش دچار آسیب دیدگی های زیادی شده است. استالونه یکی از طرفداران سینمای بالیوود است ودر یک فیلم هندی به نام عشق بیچاره درکنار آکشی کومار و کارینا کاپور به ایفای نقش پرداخته است.



سیلوستر استالونه و دخترانش

مشکلاتی که مادرش در هنگام زایمان داشت ودر اثر استفاده از فورسپس او دچار مشکل عصبی و نوعی معلولیت در صورتش شده است، قسمت پایین سمت چپ صورت، لب، زبان و چانه او فلج است. ثروت او حدود 400 میلیون دلار تخمین زده می شود.

ماجرای آزار جنسی سیلوستر استالونه

درسال 2017 سیلوستر استالونه از طرف خانمی مورد اتهام اذیت جنسی قرار گرفت. این خانم ادعا کرده که درسال 1986 ودر سن 16 سالگی برای گرفتن امضا به هتل محل سکونت استالونه رفته ودر آنجا توسط این بازیگر و بادیگاردش مورد اذیت جنسی قرار گرفته است. اما سیلوستر استالونه این اتهامات را رد کرده است.

50 راز سر به مهر از زندگی سیلوستر استالونه

سیلوستر استالونه بازیگر، کارگردان و نویسندهٔ آمریکایی و برنده جایزه گلدن گلوب است. او را عمدتاً به‌خاطر نقش‌های اکشنش در فیلم‌های هالیوودی می‌شناسند. دو نقش به‌یادماندنی استالونه، یعنی رَمبو و راکی مهم ترین نقش‌های او هستند که در به شهرت رساندنش بسیار تأثیرگذار بوده‌اند. در ادامه ۵۰ راز درباره سیلوستر استالونه را می‌خوانیم.



۱. سیلوستر گاردنزیو استالونه، که نام پدربزرگش را بر او نهاده‌اند، در ۶ جولای ۱۹۴۶ در نیویورک بدنیا آمد و لقب استالونه ناقلا رابه او دادند.

۲. والدینش ـ فرانک استالونه بزرگ «فرانچسکو استالونه» و ژاکلین جکی استالونه درسال ۱۹۴۵ ازدواج کردند و ۱۲ سال با دو فرزند زندگی کردند ـ سلوستر و فرانک.

۳. سیلوستر به خاطر نگاه غضب‌آلود و طرز حرف زدن نامشخص مشهور است ـ این حالت نتیجه‌ی مشکلاتی است که مادرش هنگام تولد او مواجه بود، ماما باید از دو جفت انبر جراحی استفاده می کرد که تصادفا یکی از اعصاب صورت نوزاد را قطع کرده و منجر به فلج شدن قسمت پایین سمت چپ صورت او، از جمله بخش‌هایی از لب‌، زبان، و چانه‌اش شد.

۴. او درباره‌ی شخصیت‌اش میگوید: من به معنای عامه خوش‌قیافه نیستم. چشمان افتاده، دهان خمیده، دندان‌های کج و کوله، صدایی که مثل یک حمل‌کننده‌ی تابوت مافیایی است ولی یک جورهایی همه ی‌ی اینا باعث جذابیتم شده است.

۵. پدرش فرانک استالونه بزرگ یک آرایشگر ایتالیایی ـ آمریکایی بود که چندین آرایشگاه زنجیره‌ای تاسیس کرد ـ به نام آرایشگرهای جی فرانک، که به خاطر تنها کتاب او به نام استورات لین «۲۰۱۰» مشهور هستند.



۶. مادرش جکی استالونه یک ستاره‌شناس، رقصنده‌ی سابق، و مروج کشتی زنان آمریکایی است

۷. سیلوستر استالونه وادار بود بیش‌تر پنج سال اول زندگی‌اش را تحت مراقبت خانه‌های سرپرستی باشد، زیرا والدینش دائما در حال مشاجره بودند و فرزندانشان را نادیده می گرفتند.

۸. سیلوستر استالونه یک‌بار گفته بود که علاقه‌اش به بازیگری ناشی از تلاش برای جلب محبت غریبه‌هایی بود سعی داشتند او را بزرگ کنند.

۹. در دوران کودکی، همیشه این رویا را در سر می‌پروراند که یک قهرمان شود، و حتی زیر یونیفرم مدرسه‌اش لباس یک ابرقهرمان را میپوشید. او در آکادمی Notre Dame و دبیرستان لینکلن شهر فیلادلفیا شرکت کرد. سیلوستر کوچک زمانی سعی کرده بود از اتاق خوابش به بیرون پرواز کند!

۱۰. والدینش در ۱۹۵۷ طلاق گرفتند، و سیلوستر در آن زمان ۹ ساله بود. او چند سال با پدرش زندگی کرد. نوجوانی‌اش از این هم بدتر بودو به خاطر مشکلات رفتاری تقریباً از ۱۴ مدرسه اخراج شد.

۱۱. وقتی ۱۵ سال سن داشت تصمیم گرفت با مادرش و همسر جدید او زندگی کند ودر دبیرستان Devereaux ثبت نام کرد. در این زمان وزنه‌برداری، تمرین فوتبال، شمشیربازی، و پرتاب دیسک را آغاز کرد.



۱۲. پس از فارغ‌التحصیلی، سیلوستر استالونه یک بورسیه‌ی ورزشی برای دانشگاه سوئیس کسب کرد و آنجا علاوه بر تحصیل بعنوان مربی ورزش دختران نیز کار می کرد. در اوقات فراغت در Death of a Salesman بازی میکرد ـ یک کار دانشگاهی از آرتور میلر که او رابه ادامه‌ی فعالیت بازیگری ترغیب کرد. بعد ها در دانشگاه میامی در رشته نمایش تحصیل کرد.

۱۳. پس از نقل مکان به نیویورک درسال ۱۹۶۹ ودر حین کار کردن در شغل‌های مختلف دائما تست بازیگری می داد. حتی به بازی دریک فیلم پورن ملایم به نام The Party at Kitty and Stud’s نیز متوسل شد که دستمزدش ۲۰۰ دلار بود.

۱۴. او گفته بود از سر ناامیدی و پس از هفته‌ها بی‌خانمان بودن بازی در این فیلم را قبول کرده بود. طبق گفته‌ی خودش قبل از دیدن آگهی بازی این فیلم، تقریباً سه هفته را در ترمینال اتوبوس Port Authority در نیویورک خوابیده بود. سیلوستر گفت: یا باید در این فیلم بازی میکردم یا جیب کسی را می‌زدم، زیرا به آخر خط رسیده بودم.

۱۵. فیلم ذکر شده بعد ها و پس از مشهور شدن او از طریق بازی در فیلم راکی با عنوان The Italian Stallion منتشر شد. این نام از دیالوگ‌های فیلم راکی گرفته شده است.

۱۶. او هم‌ چنین در نمایش تحریک‌کننده به نام Score نیز بازی کرد ـ ۲۳ اجرا در سالن Martinique از ۲۸ اکتبر تا ۱۵ نوامبر ۱۹۷۱. این نمایش بعد ها توسط رادلی متزگر تبدیل به فیلم شد.

۱۷. سال ۱۹۷۰ سیلوستر استالونه در فیلمی با عنوان No Place to Hide ظاهر شد، که مجددا ندوین شده و با عنوان شورشی منتشر شد. این فیلم بعد ها مجددا تدوین و دوبله شد و تبدیل به یک پارودی شد که جوایزی رابه خود اختصاص داد ـ مردی به نام رینبو، به کارگردانی دیوید کاسچی و تهیه کنندگی جفری هیلتون در ۱۹۹۰.

۱۸. از دیگر نخستین نقش‌های سینمایی او می توان به نقش کوتاهی در فیلم روانشناسانه Klute «۱۹۷۱»، کمدی Bananas «۱۹۷۱»، فیلم جک لمون به نام The Prisoner of Second Avenue «۱۹۷۵» بود.

۱۹. دومین حضورش در نقش اصلی در فیلم The Lords of Flatbush «۱۹۷۴» بود که خود سیلوستر همراه با هنری وینکلر فیلمنامه‌ی آنرا نوشت. هم‌ چنین در تعدادی از نقش‌های مکمل در Farewell، Capone ، My Lovely ، و Death Race 2000 بازی کرد ودر سریال‌های تلویزیونی Police Story و Kojak بعنوان هنرپیشه‌ی مهمان حضور یافت.



۲۰. سیلوستر استالونه عاشق بازیگری پنسیلوانیایی به نام ساشا زک شد ودر ۲۸ دسامبر ۱۹۷۴ با او ازدواج کرد. این زوج برای موفقیت در حرفه‌شان به کالیفرنیا رفتند

۲۱. در ۱۹۷۶، سیلوستر استالونه با بازی در فیلم پرفروش راکی به شهرتی جهانی رسید ـ یک فیلم درام ورزشی آمریکایی نوشته‌ی سیلوستر استالونه و با کارگردانی جان جی آویلدسن.

۲۲. این فیلم تنها در ۲۸ روز فیلم برداری شد و با موفقیتی تدریجی در گیشه‌ی جهانی ۲۲۵ میلیون دلار فروش داشت. این فیلم بیش‌ترین سود خالص را در بین فیلم‌های سال ۱۹۷۶ به دست آورد و برنده‌ی سه جایزه‌ی اسکار شد ـ بهترین فیلم برداری، بهترین کارگردانی، و بهترین تدوین فیلم.

۲۳. گفته میشود سیلوستر شاهد مبارزه‌ی محمدعلی و چاک وپنر در ۲۴ مارس ۱۹۷۵ بودو با الهام ازآن فیلمنامه‌ی راکی را نوشت. کامل کردن فیلمنامه برای او تنها سه روز طول کشید. او چندین بار سعی کرد فیلمنامه رابه استودیوها بفروشد اما بعد از کاهش بودجه قابل توجه آنرا نهایی کرد، زیرا از فروش آن سر باز می‌زد مگر آن که نقش اصلی را خودش بازی کند.

۲۴. بودجه‌ی فیلم بیش از ۱ میلیون دلار بودو بهمین خاطر اعضای خانواده‌ی استالونه نقش‌های کوچک را بازی کردند، از جمله نقش پدر ـ فرانک استالونه‌ی بزرگ، کسیکه زنگ شروع و پایان هر راند رابه صدا در می‌آورد، برادرش فرانک استالونه نقش یک خواننده‌ی خیابانی، و همسر اولش نقش یک عکاس را بازی کردند.



۲۵. سیلوستر استالونه یک برادر کوچک‌تر به نام فرانک استالونه دارد ـ یک بازیگر، خواننده/گیتاریست و ترانه‌نویس که به خاطر ترانه‌ی Far from Over برای فیلم Staying Alive «۱۹۸۳» مشهور است.او دو برادر و دو خواهر ناتنی نیز دارد ـ دانته الکساندر «پسر فرانک استالونه بزرگ و کاتلین رودز» ـ برایان «پسر فرانک استالونه بزرگ و رز ماری» ـ کارلا «دختر فرانک استالونه بزرگ و رز ماری» و تونی دالتو، بازیگر فقید که به خاطر فیلم The Appointment شناخته می شود «دختر جکی استالونه و همسر سابقش انتونی فیلیتی».

۲۶. قبل از راکی، سیلوستر استالونه آن قدر ناامید بود که سگش رابه قیمت ۵۰ دلار فروخت. اما تنها طی چند هفته، با پولی که از فروش فیلمنامه‌ی راکی به دست اورده بودو با پرداخت ۳۰۰۰ دلار سگش را پس گرفت. استالونه گفت : من سگ بول‌ماستیف خودم رابه یک آدم کوچولو فروختم. نمی شود از کلمه‌ی کوتوله استفاده کرد! اما آدم کوتاه قدی بود. در فروشگاه سگم رابه تابلویی بستم که روی آن نوشته بود ۱۰۰ دلار. از یک یارویی که جیمی کوچولو نام داشت ۵۰ دلار گرفتم. وقتی فیلمنامه‌ی راکی را فروختم، به دیدن جیمی کوچولو رفتم و التماس کردم سگم رابه من برگرداند.

او بچه‌هایش را ردیف کرد و گفت : اوه بچه‌های من عاشق این سگ هستند. گفتم: تو فقط برای یک هفته‌ی لعنتی صاحب آن بودی! می خواست با من دعوا کند و گفت من را می کشد ـ یک آدم کوچولوی دیوانه بود. نمی‌توانستم با او دعوا کنم وگرنه بازداشتم می‌کردن، پس به او پیشنهاد دوبرابر دادم. که بعد تبدیل به ۳۰۰۰ دلار و کلی تهدید شد.

۲۷. با این حال سیلوستر استالونه در نهایت از جیمی کوچولو در راکی استفاده کرد تا سگش را پس بگیرد. یادتان هست در راکی یک مرد قدکوتاه می گوید: هی برنده شدی؟ و من می‌‌گویم: چته، مگه کری؟ و او می گوید: نه، قدم کوتاس. او همان جیمی کوچولو است.

۲۸. راکی نامزد ۱۰ جایزه‌ی اسکار از جمله برای بهترین هنرپیشه شد. او سومین مرد تاریخ است که دو بار نامزد شده است ـ بهترین فیلمنامه اصلی و بهترین بازیگر برای یک فیلم.
۲۹. این فیلم به قدری محبوب است که موزه‌ی هنرهای فیلادلفیا پله‌هایی به نام پله‌های راکی دارد.



۳۰. به دنبال موفقیت راکی، سیلوستر با Paradise Alley «۱۹۷۸» نخستین کار خودرا در زمینه‌ی کارگردانی کلید زد. او هم‌ چنین در سریال اجتماعی نورمن جویسون به نام F.I.S.T بازی کرد. در ۱۹۷۹ در دنباله‌ی راکی بازی و آنرا کارگردانی کرد ـ راکی ۲، که بیش از ۲۰۰ میلیون دلار سود خالص داشت، و راکی ۳ در ۱۹۸۲، راکی ۴ در ۱۹۸۵ و راکی ۵ درسال ۱۹۹۰ نیز به ترتیب ۲۷۰، ۳۰۰ و ۱۹۰ میلیون دلار در گیشه فروش داشتند.

۳۱. سیلوستر استالونه و ساشا دو فرزند داشتند ـ سیج مون‌بلاد که در ۵ می ۱۹۷۶ در لس‌آنجلس کالیفرنیا بدنیا آمد و بازیگر، کارگردان، تهیه‌کننده و توزیع‌کننده‌ی فیلم است. سیرژو استالونه، فرزند دیگرشان در ۱۹۸۲ مبتلا به اوتیسم تشخیص داده شد.

۳۲. این فشار پیوند زناشویی ۱۱ساله‌ی آنها را در هم شکست و این دو در ولنتاین ۱۹۸۵ ـ ۱۴ فوریه ـ از یک دیگر جدا شدند. سیلوستر هنگام طلاق ۱۲ میلیون دلار به ساشا پرداخت کرد که در دهه‌ی ۱۹۸۰ به نوعی یک رکورد محسوب می ‌شد.

۳۳. در ۱۹۸۲، دومین مجموعه فیلم اکشن جنگی و موفق خود به نام First Blood «خون اول» را ساخت. سیلوستر در این فیلم نقش یک کهنه‌سرباز جنگ ویتنام به نام جان رمبو را بازی می کرد. دنباله‌های دیگری به نام Rambo: First Blood Part II و Rambo III برای این فیلم ساخته شد.

۳۴. در ۱۵ دسامبر ۱۹۸۵، در بورلی هیلز کالیفرنیا با بریجیت نیلسن ازدواج کرد که در فیلم کبری «۱۹۸۶» و راکی ۴ «۱۹۸۵» با او همبازی بود. این ازدواج تقریباً ۲ سال طول کشید و با طلاقی به شدت جنجالی به اتمام رسید.



۳۵. او در مجموع در ۱۰ فیلم در نقش راکی و رمبو ظاهر شد، که برای آن‌ها تمرین‌های سختی دریافت کرد ـ دو بار تمرین در روز، شش روز هفته، و حتی با فرانکو کلمبو، قهرمان سابق مستر المپیا نیز ملاقات کرد تا ظاهرش را التیام دهد.

۳۶. در دهه‌های ۱۹۸۰-۱۹۹۰ می‌توانست حدود ۳۸۵ -۴۰۰ پوند پرس سینه انجام دهد. اما به قدری زخمی شد که زیر بازوی راستش ۱۶۰ بخیه خورد. او میگوید: عضله‌ی راست سینه‌ام رابه شدت زخمی کردم و ۱۶۰ بخیه خورد و وادار بودم از طریق یک برش پنجره‌ای روی استخوان شانه‌ام یک کابل از درون جراحتم عبور دهم که عضله رابه عقب و سمت استخوانی که به آن چسبیده بود، می‌کشاند. بهمین خاطر است

که یک رگ‌های طرفم بیش‌تر معلوم است. جالب اینجاست وقتی دچار این جراحت شدم که به خاطر حماقتم با قهرمان سابق مستر المپیا، فرانکو کلمبو، مسابقه‌ی پرس سینه گذاشتم که یکی از قوی ترین مردان جهان درنظر گرفته میشود.

۳۷. حتی برای صحنه‌ای در راکی ۴ از دولف لانگرن خواست تا جاییکه می تواند محکم به سینه‌ی او مشت بزند که در نهایت کارش به بیمارستان کشید. استالونه می گوید: تنها چیزی که بعد ازآن یادم می دانستم این بود که چهار روز دربخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان سنت جان بودم. احمقانه است!

۳۸. در ۱۷ می ۱۹۹۷ در هتل دورچستر لندن با جنیفر فلاوین ازدواج کرد که سابقاً مدل بود ـ تقریباً ۹ سال پس از نخستین ملاقات‌شان در رستورانی در بورلی هیلز در ۱۹۸۸. این زوج در محله‌ی بورلی کرست شهر لس‌انجلس و با سه دخترشان زندگی میکنند ـ سوفیا رز «۱۹۹۶»، سیستاین رز «۱۹۹۸»، و اسکارلت رز «۲۰۰۲». سوفیا با حفره‌ای در قلبش بدنیا آمد که درمان شد و ثابت کرد مثل پدرش یک مبارز است.

۳۹. سیلوستر سومین ازدواجش را احیای خارق‌العاده‌ی زندگی‌اش می‌نامد، و می گوید: همانگونه که می دانید ازدواج اولم چندان خوب پیش نرفت، اگرچه با پسرهایم در ارتباط هستم، اما این ازدواج یک شروع دوباره بوده است. من فکر می کردم حرفه‌ام اولویت اول است، و بهمین خاطر نه ماه سال را خانه نبودم، اما به سختی یاد گرفتم مهمترین چیز در زندگی این است که از خانه شروع کنی و حرفه‌ات بعد ازآن قرار دارد.

۴۰. مجموعه‌ی دیگری که به لیست کارهای استالونه اضافه شد The Expendables «بی‌مصرف‌ها» «۲۰۱۰» نام دارد، یک مجموعه فیلم اکشن نوشته‌ی دیوید کالاهام و سیلوستر استالونه، و کارگردانی خود او ـ با دو دنباله به نام‌های The Expendables 2 و Expendables 3 درسال‌های ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴. این فیلم یک موفقیت تجاری بود.

۴۱. او یک‌بار دیگر در صحنه‌ی مبارزه با استیو آستین در The Expendables زخمی شد. گردن او شکسته شد و یک پلاتین گردن در آن قرار گرفت.

۴۲. در نمایش فیلم The Expendables بود که سیلوستر نخستین خالکوبی خودرا نشان داد ـ طرحی از چهره‌ی فلاوین، و سه گل رز که نمادی از دخترانش است.

۴۳. بجز این سه مجموعه فیلم، در تعدادی نقش‌ها و شخصیت‌های گوناگون بازی کرده است از جمله یک پلیس سرسخت در Car Champion، یک دادستان بازنشسته یا یک قاتل اجاره‌ای.

۴۴. حتی دریک فیلم هندی به نام Kambakkht Ishq «۲۰۰۹» نیز در نقش خودش حضوری کوتاه داشت.

۴۵. حتی گفته می شود از پذیرفتن برخی نقش‌ها سر باز زد تا دوستان هنرپیشه‌اش را مشهور کند، از جمله جان مک‌کلین در Die Hard «جان سخت» که به بروس ویلیس رسید یا نقش سوپرمن به که کریستوفر ریو آنرا بازی کرد. گفته میشود برای نقش پلیس بورلی هیلز نیز ابتدا او بجای ادی مورفی انتخاب شده بود. حتی از او خواسته شده بود در فیلم زن زیبا، نقش یک مرد هوس‌ران ثروتمند را بازی کند اما ریچارد گیر آنرا بازی کرد.

۴۶. او یکبار گفته بود از این‌که حرفه‌ی بازیگری‌اش را گسترش نداده پشیمان است. سیلوستر میگوید:‌ طبق معمول وقتی میشنوید برای خودش احساس تاسف میکند حزن‌انگیز بنظر می رسد ـ من خیلی خیلی خوشبخت بودم، باور کنید ـ اما اگر وادار بودم دوباره همه ی‌ی

این کارها را بکنم، هر دو را انجام می‌دادم. میتوانید فیلم‌هایت جاری بازی کنید و بعد در فیلم‌های مستقل و کوچک بظاهر شوید. بروس ویلیس اینکار رابه خوبی انجام داد، پس ممکن است. کاش من هم اینکار را می کردم، اما آن موقع‌ها این طور نبود. یا باید بازیگر استودیو می‌شدید یا یک بازیگر مستقل. بهمین خاطر پشیمانم.

۴۷. سیلوستر در زمینه‌ی نقاشی روغن استعداد دارد و بیش از ۵۰ سال است که نقاشی می کشد. او لئوناردو داوینچی را قهرمان شخصی خود میداند. نخستین نمایشگاه او درسال ۲۰۱۱ در سوئیس برگزار شد. گفته می شود کارهای او فروشی مانند راکی به همراه می‌اورند و تنها دو اثر او تقریباً ۱۰۰ هزار دلار به فروش رسید.

۴۸. از دهه‌ی ۱۹۸۰ سیلوستر بوکس را ترویج میکند و شرکتش به نام Tiger Eye Productions با شان اوگاردی و آرون پرایر، دو بوکسور قهرمان جهان قرارداد بسته است.

4۹. در ۱۳ جولای ۲۰۱۲ پیکر سیج استالون، پسر اول سیلوستر، در خانه‌اش در محله‌ی استودیوسیتی لس‌انجلس پیدا شد. دفتر دکتری قانونی لس‌انجلس علت مرگ او را حمله‌ی قلبی اعلام کرد که بعلت بیماری تصلب شرائین عروق کرونر رخ داده بود.

۵۰. سیلوستر احتمالا تعدادی فیلم خوب در راه دارد، از جمله Creed ـ هفتمین فیلم راکی و برداشتی از مجموعه فیلم‌های راکی که قرار است در سینما های ایالات امریکا اکران شود.